بخیه شدن دست زهرا جونم
سلامی دوباره به سلامتی دوباره زهرا جونم آره باز دوباره یک خبر بد ، این دفعه با شکستن سر همراه نبود روز یکشنبه شب ( ماه رمضان ) مصادف با شب قدر بود که وقتی همه برای دیدنی عمه به خونه مامان جون رفته بودیم و احوالپرس عمه بودیم با صدای جیغ زهرا ، همه هل کردن وقتی به طرفش رفتیم دیدیم دست زهرا غرق در خون هست فک کردم شاید زخم شده ، دستشو گرفتم بردم زیر آب ، وقتی آب روی دستش ریختم وای ، قسمتی از دستش فقط قاچ قاچ شده بود و گوشتها بالا و پائین می رفتن خیلی جیغ زدم حالم بد شد روی زمین نشستم بابایی که بالای سرم بود فوری با دستمال تمیز دستشو گرفت و برد نمی دونستم کف آشپزخونه پر از خون بود فقط یا ابوالفضل صدا می زدم امیر علی هم مدام خودشو می زد بالا...
نویسنده :
سمیه
9:38